«سالها از انجام عملیات والفجر شش در منطقه دهلران می گذشت و هنوز پیکرهای پاک و مطهر شهدا مظلومانه در پستی و بلندی های آن خط بر قداست محیط رزم و دفاع مقدس گواهی می دادند. این بار گروه تفحص لشکر کربلا را فرمانده یکی از گردانهای عملیاتی دوران جنگ همراهی می کرد. طبق راهنمایی ایشان و نقشه های منطقه به طرف پاسگاه مرزی عراق روانه شدیم که در آنجا تعدادی از رزمندگان به شهادت رسیده و مدفون شده بودند. در مسیر راه لنگه های پوتین ها و تکه های لباس و وسایل رزمی ای به چشم می خورد که حکایت از درگیری شدید میان نیروهای متجاوز بعثی با مدافعین غیور ایرانی داشت . به محل موردنظر رسیدیم و مشغول تفحص دقیق شدیم . چند ساعتی گذشت ولی هنوز از امانت های غریب و آرام خانواده های چشم انتظار خبری نبود. بدن ها خسته بود و دل ها شکسته . هرکس در لاک تنهایی به ذکر مشغول بود. کم کم ناله های جانسوز توسل به بی بی فاطمه (س ) بالا گرفت . بهترین زمینه برای خواندن دعای توسل فراهم شده بود. اشک های گرم و غلطان بچه ها آه برآمده از دلهای سوزان و متوسل آنان را به تماشا می گذاشت .   صبح فردا قبل از شروع کار یکی از افراد گروه شروع به بازی کردن با سیم تلفنی کرد که سر از خاک برآورده بود. وقتی کمی سیم را بیرون کشید تکه هایی از لباس که به آن بسته بود نمایان شد. وقتی کمی دقت کرد متوجه شد لباس سبز سپاه است بی مهابا فریاد کشید : « شهدا شهدا اینجا هستند بیایید. »   خدا می داند انگار که تکه ای از خلعت سبز پوشیده بر ضریح معصومین را دیده باشیم سراسیمه مشغول حفر و تفحص شدیم . چند متری که کندیم پیکر ۹ شهید که با دستهای سیم پیچی شده زنده به گور شده بودند را یافتیم بعد از تفکیک پیکرهای نازنین آنها خدا را شکر کردیم که دست خالی برنمی گردیم . هنگام برگشت علیرغم احتیاط زیاد متاسفانه موثرترین عضو گروه تفحص که همان فرمانده گردان عملیات والفجر ۶ بود پایش روی مین گوجه ای (ضدنفر) قرار گرفت و مجروح شد . » بدون تردید هنگام خواندن خاطره فوق روی کلمات « ۹ شهید » « سیم تلفن » « دست های بسته » و « گور دسته جمعی » مکث کرده و به فکر فرورفته اید. بله ! این یکی از چندین جنایت بعثیان بود. آنها در این زمینه مانند و رقیب نداشته و ندارند و زمانی که در مقابل مقاومتهای عزیزان بسیجی و پاسدار... زانوهایشان خم می شد از روی نفرت و کینه حتی به مجروحین و اسرا نیز رحم نمی کردند و آنقدر آنها را شکنجه می نمودند که تا مرز شهادت پیش می رفتند سپس آنها را با شهدا در گور دسته جمعی به خاک می سپردند.   آری ! اینگونه بود که خبرنگاران و نویسندگان غربی با دیدن جنایتهای ددمنشانه و خصمانه سربازان متجاوز عراقی اینگونه نگاشتند که : « بشکند قلمی که نخواهد بنویسد بر سربازان خمینی چه گذشت ! »   

  راوی: حسین زکریائی عزیزی


********************


جهت دریافت پیامهای متنوع مذهبی در لاین از طریق ادرس زیر به ما بپیوندید 


http://line.me/ti/p/%40jtw5020o

شیعیان منتظر