آن گونه که از آیات و روایات فهمیده می شود، جایگاه دعا در عبادات جایگاه ویژه ای است. خداوند متعال به دعا کردن امر می کند. دعا کردن را به عنوان یک عبادت معرفی می نماید. بعد از تشویق به دعا، کسانی را که اهل دعا نیستند، مورد سرزنش قرار می دهد: «قال ربکم ادعونی استجب لکم، ان الذین یستکبرون عن عبادتی سیدخلون جهنم داخرین"(1) خدای شما می فرماید: بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را؛ کسانی که از عبادت من (دعا کردن) سرپیچی می کنند، به زودی داخل آتش عذاب خواهند شد.

دعا کردن مطلوب و باعث قرب انسان می شود، چه مطلوب محقق بشود،چه نشود. رسول اکرم (ص) می فرمایند:

 رحم الله عبدا" طلب من الله عز و جل حاجه فالح فی الدعاء, استجیب له او لم یستجب له".خدا بیامرزد بنده ای را که از خدا حاجتی را طلب کند، پس در دعا کردن پافشاری کند, چه (دعایش) استجابت بشود و چه نشود. (2) به قدری اصل دعا کردن خوب و مطلوب است که رسول اکرم (ص)می فرمایند: ترک الدعاء معصیه".ترک دعا معصیت است.(3(


برخی فواید دعا از دیدگاه دین که روانشناسان به أثرات آن رسیده اند:

روانشناسان گویند: مدارک و اسناد دیرینه ای در این زمینه وجود دارد که نیروی ایمان در سلامت جسمانی فرد تاثیر می گذارد. دعا کردن فوایدی دارد که باعث ایجاد سلامت جسمانی در انسانها می شود و کلیه این مزایا قابل اثبات می باشند. حتی دعاهای اتفاقی و مراقبه های گاه و بیگاه نیز به سلامت افراد و داشتن زندگی طولانی تر کمک می کنند. کسی که دعا می کند اجازه می دهد تا تمام استرس ها و اضطراب های درونی اش تخلیه شوند. در بسیاری از موارد جریان خون بیماران بهتر شده و بهبودی پس از عمل جراحی در کسانی که اعتقادات محکم دینی داشته اند، بسیار سریعتر رخ داده است. افرادی که اعتقادات دینی شان از سایرین محکم تر می باشد به راحتی به صلح و آرامش دست پیدا می کنند.


بله، درست است، دعا کردن می تواند به راحتی سلامت روانی و فیزیکی را برای شما به ارمغان بیاورد:


1.درمان بیماری: دعا کننده با دعای خود، تلقین به نفس می‌کند تا روی پای خود بایستد و از حوادث نهراسد. تلقین به نفس از نظر روان شناسان در بهبود بیماری‌های روحی و جسمی مؤثر است.

در مورد «مسیو گوئه» گفته شده: امراض علاج ناپذیر را با اسلوب خاص معالجه می‌کرد. از جمله روش‌های او این بود که جملاتی می‌ساخت و بیمار را موظف می‌کرد که آن‌ها را در اوقات و اوضاع معینی به ویژه صبح، به محض بیدار شدن تکرار نماید. کار این مرد به جایی رسید که دانشجویان پزشکی پس از فراغت از تحصیل طب، نزد او می‌رفتند و مدتی شاگردی این پزشک فرانسوی طب ناخوانده را می‌کردند. این نکته به طور مفصل در پرسش دوازده مطرح خواهد شد.(4)


2.آرام بخشی: امروزه در محافل علمی، دعا درمانی مطرح است. از طریق دعا می‌توان بسیاری از بیماری‌های روحی را درمان کرد، زیرا به ثمر نرسیدن تلاش‌ها در زندگی، چه بسا انسان را از پیروزی نهایی برای همیشه نومید سازد. اما دعا بارقه امیدی است که در دل انسان می‌درخشد و ابرهای یأس و اضطراب را از آسمان دل کنار می‌زند.

امیدی که از دعا بر‌می‌خیزد، همانند خون تازه‌ای در شریان جان آدمی جاری می‌شود. او را از نگرانی نجات می‌دهد. از این رو در روایات اسلامی از دعا به عنوان سپر و سلاح یاد شده است. امام علی (ع) می‌فرماید:« الدعاء ترس المؤمن؛ دعا سپر مؤمن است.» و رسول خدا (ص) دعا را سلاح مؤمن دانسته است.(5) سپر و اسلحه از ابزارهای دفاعی انسان است. دعا به عنوان سلاحی برنده در برابر سختی‌ها و ناملایمات زندگی، و نیز سپری در مقابل هجوم گسترده مشکلات تلقی شده است.(6)

الکسیس کارل جراح، دانشمند و فیزیولوژیست محقق فرانسوی و دریافت کننده بزرگ‌ترین افتخار علمی جهانی (جایزة نوبل) درباره دعا می‌نویسد: دعا و نماز قوی‌ترین نیرویی است که انسان می‌تواند تولید کند. نیرویی است که چون قوه جاذبه به زمین وجود حقیقی و خارجی داد.

در جای دیگری می‌گوید: نیایش را نباید با مرفین هم‌ ردیف دانست، زیرا نیایش در همین حال که آرامش را پدید آورده است، به طور کامل و صحیحی در فعالیت‌های مغزی انسان یک نوع شکفتگی و انبساط باطنی و گاه قهرمانی و داوری را تحریک می‌کند.

"گاندی" که پس از «بودا» بزرگ‌ترین پیشوای هندوستان بود می‌گفت: اگر دعا و نماز نبود، مدت‌ها قبل دیوانه و مجنون شده بودم.

دیل کارنگی می‌گوید: دعا کردن سه احتیاج اصلی روانشناسی را که همه کس اعم از مؤمن و مشرک در آن سهیم است، برآورده می‌کند:

الف-در موقع دعا کردن آن چیزهایی را که باعث زحمت و ناراحتی ما شده است، بر زبان جاری می‌سازیم. دعا کردن همان عمل یاد داشت کردن روی کاغذ را انجام می‌دهد.

ب‌-هنگام دعا کردن این احساس به ما دست می‌دهد که شریک غمی پیدا کرده‌ایم و تنها نیستیم. تمام پزشکان روان شناس تأیید می‌کنند که وقتی گرفتار هیجان و غم‌های فشرده در سینه و تألم روحی هستیم، برای معالجه لازم است مشکلات و گرفتاری‌های خود را برای کسی بگوییم و درد دل خود را خالی می‌کنیم.

ت‌-دعا کردن انسان را وادار به کار می‌کند.


پی نوشت ها :

1.غافر(40) آیه 60.

2.محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمه ،دار الحدیث، قم،1375ش،ج 2، ص 880،ح 5666.

3.محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمه ،دار الحدیث، قم،1375ش،ج 2، ص 880،ح 5518.

4.الکسیس کارل، نیایش، ترجمه دکتر شریعتی، انتشارات تشیع، ص 261.

5.اصول کافی، ج 4، ص 213.

6. دیل کارنگی، آیین زندگی، ترجمه جهانگیر افخمی، ص 193.





دعا شاکله‌ی بندگی 

پیامبر اکرم « صلی الله علیه و آله » می‌فرمایند : 

الدعاء مخ العباده(1)

دعاء مغز ] و اساس [ عبادت است .

جز این نیست که منتهای خواری و خضوع انسان در برابر خالقش ، به درخواست کردن و گدایی از او می‌باشد ، و شاکله‌ی بندگی را رو آوردنی اینگونه به او ، تشکیل می‌دهد . اگر به دنبال جلب عنایت خداییم و میخواهیم ما را به خودمان واگذار نکند و توجه و لطفش را از ما برندارد ، راهش دعا کردن است .


اعتنای خدا نتیجه‌ی دعا 

خداوند در قرَآن به پیامبر چنین فرموده است : 

قل لایعبؤبکم ربی لو لادعائکم (2) 

] ای پیامبر به مردم بگو [ اگر دعایتان نباشد ، پروردگار من به شما اعتنایی نمی‌کند . 

باید دعا را در متن زندگیمان بیاوریم و آن را یکی از فعالیت‌های روزمره‌مان قرار دهیم .


رابطه‌ی اسباب عادی با دعا 

باید همانطور که برای تاثیر اسباب عادی حساب باز می‌کنیم، به دعا متکی باشیم. اگر همانقدر که به اثر گذاری دارو برای بیمار معتقدیم ، با همان چشم به دعا بنگریم . آن وقت این حرکت ارزشمند به آخرین راه ما تبدیل نمی‌شود ، بلکه از همان ابتدا به موازات بهره‌برداری‌مان از اسباب و لوازم عادی،به تاثیر دعا امید می‌بندیم و همانقدر که به راهگشایی دوا و درمانمان معتقدیم ، به همان اندازه معتقدیم که ممکن است به واسطه‌ی این دعا ، خداوند راه چاره‌ی صحیح را در ذهن پزشک ، القا کند و به این ترتیب ، شفای بیمارمان به دست آید .

پس در عین حال که نباید از تلاش‌ها و تکاپوهای جاری زندگی سر باز زنیم ، نباید دعا و درخواست از خدا هم فراموشمان شود . این دو هیچ یک جایگزین هم نیستند ، بلکه مثلاً سعی فرد ، در به دست آوردن روزی حلال برای خانواده‌اش و طلب رزق از خدای رزاق ،در کنار هم ارزشمند و مکمل یکدیگرند . باری اهل دعا بودن به گوشه‌گیری و تن پروری نمی‌انجامد ،‌بلکه تحققش به این است که فرد ، همانقدر که در بیماری حاد فرزندش ، خدا را می‌خواند ، در حاجت‌ها و امور جاری زندگیش نیز به همان شدت ، خود را محتاج دستگیری خدا بداند و از طلب رزق گرفته تا درخواست رفع گرفتاری و شفای بیماری، همه را در بستر دعا از خدا بطلبد . دعا در زیستنش ساری باشد و در ساعات نفس کشیدنش تزریق شود . چنین فردی که در هر کاری و هر آنی به خداوند اقبال و انابه دارد ، در حقیقت در برابر خدا اسکتبار نورزیده است .


دوری از دعا ، تکبر در برابر خدا 

در منطق قرآن ، دعا عبادت است و کسی که از آن فاصله می گیرد ، در حقیقت در مقابل خالقش تکبر به خرج داده است . 

و قال ربکم ادعونی استجب لکم إن الذین یستکبرون عن عبادتی سیدخلون جهنم داخرین (3)

و پروردگار شما گفت : مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم . آنان که از عبادت من استکبار می‌ورزند ، زود است که با خواری وارد جهنم شوند .


دعا محبوب‌ترین عبادت 

از میان عبادتهایی که می‌شناسیم ، دعا محبوب‌ترین عمل در نزد خداست چرا که نشانه‌ی روآوری بنده به اوست ، و نقطه‌ی اتصال ناچیز و نیازمند محض ، با بی‌نیاز و غنی مطلق است . 

اگر در خویش ، لحظه‌ای تأمل کنیم ،در می یابیم که نیاز ، سراسر وجودمان را فرا گرفته ، احتیاج با ما آمیخته و فقر و ناداری ، همراه همیشگی ماست . آن وقت است که ارزش این اتصال و ارتباط و خواهش ، خود را نشان می‌دهد و این دریافت درست ، انسان محتاج را به درخانه‌ی خدای قاضی الحاجات میرساند و انگیزه‌ی دعای مداوم او می‌شود .


دعای همراه با سوال ارزشمندتر 

دعایی که آمیخته با سوال و گدایی باشد ، ارزشی مضاعف دارد . امام باقر « علیه السلام» می‌فرمایند : 

ما من شییء افضل عند الله عزوجل من أن یسال و یطلب ما عنده (4)

چیزی نزد خداوند برتر از آن نیست که از او سوال و درخواست گردد و از آنچه نزد اوست خواسته شود ...

آنچه ما از امور مادی و معنوی می طلبیم ،‌نزد خداوند است و باور داشتن این نکته ، ما را به خواستن از او فرا می‌خواند و اصلاً این سوال ، خود یک مقام و منزلت است که اگر بنده لب بربندد و از خدا ،‌گدایی نکند ، به آن مقام ، دست نمی‌یابد.(5) همچنین باید در هنگام دعا یأس را کنار گذاشت .




پی نوشتها :

(1) بحار الانوار ،ج 90، ص300

(2) سوره فرقان ، آیه 77

(3) سوره غافر ، آیه 60.

(4) اصول کافی ،ج 4 ، ص 210 .

(5) امام صادق « علیه السلام » می‌فرمایند :« ... إن عند الله عزوجل منزله لاتنال الا بمساله ولو أن عبداً سد فاه لم یعط شیئاً .. » (اصول کافی ، ج 4 ، ص 211).